
همان گونه که خواب ها از قوای ماورا طبیعی سرچشمه نمی گیرند و زبان خود آگاه هستند، هنر هم صورت برتر و تصعید شده ی تمایلات ما ست.
پیش از پیدایش زبان، هنر و هنرمند وجود داشته اند. به عبارت بهتر هنر نقش زبان را عهده دار بوده است (خطوط میخی، نقش برجسته ها، نقاشی های دیواری و سنگ نگاره ها و...دلیل این مدعاست) . در واقع سرچشمه ی هنر زمانی است که بشر برای فهماندن مقصود خود، خط را ساخت و هر چیزی را شکل خودش نقاشی کرد (وسیله ای برای تبادل نظر، بیان عقیده و هم زیستی) ، بنا بر این هنر (چه سمعی و چه بصری) وسیله ای دیرینه برای تعلیم است که ریشه در زمان های گذشته دارد.در نظر فروید "هنرمند یک روان پزشک است، او همواره در تلاش است تا با توسل بر هنر خویش درد های درونی جامعه را تسکین داده و سموم روان را بزداید. پسیک آنالایز* نشان داده که هنر انعکاسی از زندگی هنرمند است و مخلوقات هنری نمایندگان هنر خلاق هنرمند می باشد"(هنر و هنرمند-زیگموند فروید). به راستی هنرمند درد های درونی جامعه را موشکافی می کند و پس از تحلیل و بررسی، به وادی هنر می کشد و به این وسیله روان پر جوش و خروش خود و جامعه را تسکین می دهد. در واقع هنرمند در روان پر جوش و خروش خودش دنیای زیبایی می سازد که هر روح گرسنه ای برای آسایش و تسلی خود بدان نیازمند است، از این رو است که مورد ستایش و تشویق مردم قرار می گیرد. چون آن چه را که مردم در دنیای واقعی دنبالش بوده اند ونيافته اند را هنرمند در عالم خیال در اختیارشان قرار می دهد.
"کسی که خود را مخاطب آثار هنری قرار می دهد، شخصیت های نمایشی را دور نمای زندگی شخصی خود قرار می دهد و این موجب تسکین درد هایش می شود، در واقع به کمک مکانیسم همانند سازی، خود را بجای شخصیت های اثر هنری می گذارد و وازدگی های خویش را جبران می نماید. او با دیدن رنج ها و سوز و گدازها در قالب اثر هنری، رنج های خودش را از ضمیرش دور می کند"(همان). بسیاري از نمایش های عامیانه و آداب و رسوم کهن ما سرشار از لحظات ناب و قابل تامل است.
همواره هنر به عنوان ظرفيت رواني موثري به ياري هنرمند آمده است تا او بتواند از اين مسير درون داشتهاي باطني و پرسش هاي فطري خود را بيان نمايد. بسياري از كساني كه ماهيت هنر را كاويده اند ، هنر را ناشي از دغدغه هاي رواني هنرمند دانسته اند. ازنظر ايشان هنرمند ازمسير هنر ، ناگواريهاي روحي خود را ترميم و رابطه خود را با هستي و با انسانها تنظيم كرده اند.
براي همين است كه ماهيت و كاركرد هنر همواره در معرض توجه روانشناسان و روانكاوان قرارگرفته است. روانشناساني چون فرويد كه پرده از رخساره هنر گشود و آن را به وادي ضمير پنهان انسان منتسب كرد.